جستاری پیرامون جوان امروز و دغدغه های امروزی به قلم امیررضا امیانی

زخم اول: ساعت هفت صبح است و جوان امروزی در تلاش است که از رخت خواب گرم خانه دل بکند و آماده ی مدرسه رفتن شود. کلنجار رفتن با خود یحتمل با اشارتی محکم از سوی والده محترمه برق از سه فازش می پراند و قضیه به طور کل حل و فصل می شود. ولی زخم آنجا سر باز می کند که این دیر بیدار شدن ماحصل تا پاسی از نیمه شب بیدار ماندن به دلایل مبسوط مورد بحث در آینده است جوان امروزی با زخمش کنار می آید و زمزمه ای زیر لب می کند و به سمت زخم بعدی حرکت.

زخم دوم: ساعت هفت و نیم صبح با کمی اضظراب جلوی مغازه بقالی دو محل آن طرف تر منتظر خرید دو سه نخیه دوستش. آتش به راه فندک آویزان جلوی درب ورودی مغازه، میزان ریسک پذیری را بالاتر می برد. سوای استفاده هفتاد هشتاد درصدی از دود سیگار رفیق شفیق احتمال درگیر شدن مستقیم این زخم را هم باید در نظر بگیرد. جوان امروزی مستعمل ناقص به سمت مدرسه می رود از مسیر زخم بعدی.

زخم سوم: از خوش شانسی جوان امروزی می تواند این باشدکه مسیر دبیرستان دوره دوم! دخترانه در راه مدرسه ی خودش باشد که جور تأخیر خوردن در دفتر انضباطی را نکشد و تشرهای معلمی که شاید دیگر نفسش مثل قدیم خیلی حق نباشد. اما مصیبت از جایی شروع می شود که مسیر کج می کند به سمت دبیرستان دوره دوم! دخترانه. آنجا هم فرض به استفاده ی حداکثری رفیق شفیق کم استرس هست و احتمال بدتر ترکش مسیر که نهایت زخم است. در غیر این صورت اگر مقصود زخم جوان امروزی باشد که قس علی هذا... جاخالی جا خالی جا خالی. حرکت به سمت زخم چهارم.

زخم چهارم: ساعت هشت و اندی صبح. کلاس سه چنده طبقه چند. کلاس گرم تابستانی و سرد زمستانی هنوز خوب برای خواب کلاس جاگیر نشـــــــ....

-برپا

- یکی یه برگه دربیارید برای کوئیز – ترجیحا کوئیز، معادل فارسی اش سخت است-

طبقه ای دیگر به قوز صبحگاهی اش اضافه می شود. ترجیح می دهم به مدرسه در فضایی جدا بپردازم جهشی داریم به ساعت دو بعد از ظهر در خانه.

زخم پنجم: پرتاب سه امتیازی کیف تهی از کتاب و دفتر مدرسه به گوشه صندلی و کِیفدرجای خود قرارگرفتنش را از پرتاب می گیرد. صدایی بلند می شود که ناهار چی داریم؟ عدل سر سفره ناهار می رسد و به قاعده یک کارگر خسته ی روزمزد می خورد و مستقیم به فوت وقت بعد از آخرین لقمه غذا به سراغ گوشی فلان برند معروفش می رود که کم کم دارد همه گیر می شود بین خلق الله این بلاد.گوشی ای که عده ای به ضرب و زور از خانواده می گیرند و عده ای به طرفه العینی برای احتمالا یکتا فرزندشان.

دینگ دینگ دینگ ... نوتیفیکیشن ها همینجور بی قاعده و تصاعدی بالا می رود درگروهی که معلوم نیست ماهیت تشکیلش چیست ولی هدف کاملا مشخص است تغییر ضرب المثل ها، بنشین تو تلگرام و گذر عمر نبین. تا به خودش می آید...